ساقط / روزهایم می‌گذرد

You are currently viewing ساقط / روزهایم می‌گذرد

روزهایم می‌گذرد ، با تو، بی تو، در کنار تو، دور از تو، به یاد تو و بی یاد تو. چه تفاوتی وجود دارد؟ وقتی تو غرق در بی‌تفاوتی هستی و بودن و نبودنم را حتی حس نمی‌کنی، چه برسد به اینکه حسی از من را در خود داشته باشی. سال‌هاست که همه چیز اینگونه است، گاهی کیلومترها میان ما فاصله است و گاهی آنقدر به هم نزدیکیم که صدای نفس‌های هم را می‌شنویم، گاهی آنقدر روزهایمان را در کنار هم می‌گذرانیم که به ناچار در زندگی هم دخیل می‌شویم و گاهی آنقدر از هم بی‌خبریم که صدای هم را نمی‌شناسیم. سال‌هاست که همه چیز همین‌گونه است.

من در انتظار آمدن تو نشسته‌ام و تو در دنیای خودت زندگی می‌کنی، من برای روزهای با تو نقشه می‌کشم و تو در فکر آینده‌ی خودت هستی و من از نبودت درد می‌کشم و تو شادیت را از من دریغ می‌کنی. گاه طاقتم طاق می‌شود و از تو دور می‌شوم و در درون خود، روحم را اسیر می‌کنم و احساسم را به مرگ محکوم، شاید این تنها راه برای جلب نظرت باشد، چراکه همواره با کمی دوری، به من نزدیک‌تر می‌شوی و با زیرکیت مرا به سوی خود می‌خوانی و پس از آن، باز هم از من دور می‌شوی و در دنیای خودت زندگی می‌کنی. آنگاه که این چنین روزهایم می‌گذرد ، با تو، بی تو، در کنار تو، دور از تو، به یاد تو و بی یاد تو. چه تفاوتی وجود دارد؟

بیشتر بخوانید:  ساقط / دنیای بی‌روح

به راستی تفاوت میان این روزهای من چیست؟ در هر لحظه چه باشی و چه نباشی، من دور از تو، با عشق تو و خاطراتی بریده بریده زندگی می‌کنم. نه عذاب من برای تو اهمیتی دارد، نه دردی که در بند بند وجودم پیچیده و نه زخمی که بر روح من نشانده‌ای. تو شاید چیزی جز دنیایی شاد، روزگاری شیرین و آینده‌ای درخشان برای خودت نخواهی، اما فراموش کرده‌ای که در این راه چه انسان‌های اسیر تنهایی شده‌اند، چه روح‌هایی ساقط و چه جان‌هایی اسیر شب مرگ…

و این چنین است که با طعم تلخ مرگ و تنهایی روزهایم می‌گذرد ، با تو، بی تو، در کنار تو، دور از تو، به یاد تو و بی یاد تو.

روزهایم می‌گذرد نوشتاری از دفتر ساقط

دیدگاهتان را بنویسید