غلبه بر ترس از مرگ ؛ برگردان شعری زیبا از ربکا السون

You are currently viewing غلبه بر ترس از مرگ ؛ برگردان شعری زیبا از ربکا السون

گاهی برای غلبه
بر ترس از مرگ
می‌خورم ستاره‌ها را

در چنین ‌شب‌هایی، آسوده نشسته
اختران را از تاریکی مطلق فرو می‌ریزم در خود
تا آنجا که در من همگی خانه کنند
داغ و آتشین

در عوض اما گاهی خودم را
رها می‌کنم در جهانی که هنوز جوان و
هنوز خون گرم است

نه در دور دست‌ها، در همین دنیا
نور آنانی که هنوز نگشته‌اند اختر
دور می‌شوند چون غباری درخشان
و ما و هر چیزی
همینجا هستیم
بی شکل و ظاهر

و گاهی کافی است
رها کنی خود را در همین زمین
میان استخوان‌های اجدادی خود:

قدم بزنی در راهی که سنگ فرش آن است
جمجمه‌های رها شده‌ی ما
هر یک چون گنجی، هر یک چون شکوفه
بیندیش که آنچه این پیله‌ها را شکافته
با بالی درخشان پرواز را کرده آغاز

بیشتر بخوانید:  عشق از تو گریخت ؛ برگردان شعری از ویلیام باتلر ییتس

ترس از مرگ و شاعری که در جوانی درگذشت

غلبه بر ترس از مرگ برگردان آزاد و همراه با تصرف شعری زیبا از ربکا السون شاعر کانادایی-امریکایی است. ربکا السون در سال ۱۹۶۰ در کانادا به دنیا آمد. او تحصیلاتش را تا مقطع پسا دکترا در رشته ستاره‌شناسی در دانشگاه‌های کانادا و امریکا ادامه داد. در سال ۱۹۸۹ و در حالی که او فقط ۲۹ سال سن داشت، پزشکان تشخیص دادند که ربکا السون به بیماری سرطان خون مبتلا است. پس از گذراندن دوره‌ای از درمان، او در سال ۱۹۹۹ و در سن ۳۹ سالگی درگذشت.

در همین عمر کوتاه این ستاره شناس و شاعر جوان، از او ۵۲ مقاله علمی مرتبط با ستاره‌شناسی بر جای مانده است. همچنین مجموعه اشعار او با نام پاسخی به ترس در سال ۲۰۰۱ به چاپ رسید که در آن سال توسط روزنامه‌های اکونومیست و گاردین به عنوان یکی از برترین کتاب‌های سال انتخاب شد. شعر غلبه بر ترس از مرگ یکی از اشعار موجود در همین کتاب است.

تصویر: نمایی از کهکشان راه شیری، شهر آلبرتا، کانادا.

Sometimes as an antidote
To fear of death
I eat the stars

Those nights, lying on my back
I suck them from the quenching dark
Til they are all, all inside me
Pepper hot and sharp

Sometimes, instead, I stir myself
Into a universe still young
Still warm as blood

No outer space, just space
The light of all the not yet stars
Drifting like a bright mist
And all of us, and everything
Already there
But unconstrained by form

And sometime it’s enough
To lie down here on earth
Beside our long ancestral bones

To walk across the cobble fields
Of our discarded skulls
Each like a treasure, like a chrysalis
Thinking: whatever left these husks
Flew off on bright wings

Rebecca Elson

دیدگاهتان را بنویسید