زمان در گذر است، چه بخواهیم و نخواهیم، اما زندگی همواره در حال گذر نیست. گاهی گذر زمان به چرخهای تکراری از زخم و درد، و غم و و اندوه بدل میشود. چرخهای که پایانی ندارد و گویی زمان از حرکت باز ایستاده است. چنین روزهایی را نه میتوان زندگی کرد و نه حتی میتوان زندگی نامید. همه چیز در باتلاقی از آلام غرق میشوند و دنیا ویران و ویرانتر میشود. در چنین زمانهایی دیگر شمردن روزها بی معنی است و تقویم، نه آغازی دارد و نه پایانی. گرچه این تصویری از گذشته است، اما هنوز هم بارقههایی از امید زنده هستند و میتوان به زندگی امیدوار بود. روزگاری هم هست که زندگی در زمان جاری است و داستان چیز دیگری است.
روزهایی که در آن سالها انتظار به سر میآید و رویا رنگ واقعیت به خود میگیرد. درخت زندگی جوانه میزند و شکوفا میشود، نفسها در شوق همنفس به شماره میافتند و دستان سرد و یخ زده، در هرم دستانی گرم، از مرگ بر میخیزند و حیات در لحظه لحظهی زندگی به جریان میافتد. زندگی همانند رودخانهای زلال و خروشان در زمان جاری میشود. حالا زمانی است که شمردن گاهنامهی گذر ایام مفهوم مییابد. یک ثانیه، یک دقیقه، یک ساعت، یک روز، یک هفته، یک ماه و…
آن شب که تو در کنار مایی روزست
و آن روز که با تو میرود نوروزست
سعدی
آنگاه که زندگی در زمان جاری است
آنگاه که روزگار چنین شود، هر نفس خاطره میشود، هر ثانیه در یاد میماند و هر کلام در ذهن حک میشود. دیگر نه نسیم نسیان میتواند این روزگار خوش را از خاطر پاک کند و نه ترس از فردا میتواند شادی امروز را به یغما ببرد؛ چراکه شیرینی خاطرات فراموش شدنی نیست و آرامش فردا قطعی است. آنگاه که زندگی در زمان جاری است و گذر عمر رنگ شادمانی به خود گرفته است، دیگر هراسی از فردا و فرداها نیست، هر روز آغاز راه جدیدی برای روزگاری بهتر و بهتر است و هر شب غرق در شادمانی از خاطراتی بهیاد ماندنی است که ساخته شده و بی شک در روزهای پسین ساخته خواهند شد.
مهم نیست که چقدر زمان بگذرد و اهمیتی ندارد که چه اتفاقاتی روی دهد. اتفاقاتی در زندگی وجود دارند که هرگز اسیر دست فراموشی نخواهند شد، خاطراتی که هرگز از بین نخواهند رفت.
هاروکی موراکامی، کافکا در کرانه
چنین روزهایی پر است از خاطراتی که پیش از ساخته شدن، جایگاه خود را در یاد یافتهاند. تفاوتی ندارد که یه هفته باشد، یه ماه باشد یا یه سال، آنگاه که زندگی در زمان جاری است، هر روز خاطرهای خاص است که رنگی از تکرار ندارد. چنین روزهایی است که چرخهی غم و درد را در هم خواهد شکست…
تصویر: نقاشی «رودخانه» اثری از آرتم براژنیک نقاش معاصر اوکراینی.