محمدعلی اسلامی ندوشن، شاعر، نویسنده، منتقد، مترجم و پژوهشگر معاصر ایرانی دو روز پیش (۵ اردیبهشت ۱۴۰۱) در ۹۷ سالگی بدرود حیات گفت. این هنرمند نام آشنای معاصر، در طول حیات خود آثار متعددی را منتشر کرد و دهها اثر تألیفی و ترجمهشده از او بر جای مانده است. شهرزاد قصهگو، از رودکی تا بهار، راه و بیراه، ایران و یونان در بستر باستان، نوشتههای بیسرنوشت و پنجرههای بسته تنها برخی از آثار این هنرمند فرهیخته هستند.
بی شک نوشتن از هنر، دانش و آثار محمدعلی اسلامی ندوشن برای کسی مثل من، به مثابه آب در هاون کوفتن است و مطالعهی آثار او است که حق مطلب را دربارهی این هنرمند فرهیخته ادا خواهد کرد. با این حال در ادامه، به مناسبت درگذشت او، گزیدهای از اشعار و نوشتاری از اسلامی ندوشن آورده شده است که قطعاً مطالعهی آن خالی از لطف نخواهد بود.
گزیدهی اشعار محمدعلی اسلامی ندوشن
زودا باشد که روز بدرود رسد
هر چند که دیر خوانیش زود رسد
وان بود بسر منزل نابود رسد
بادی وزد و بشمع بی دود رسد….
این سوی جهان گهی بدان سوی شدیم
در رهگذر امید رهپوی شدیم
سرگشته از این کوی بدان کوی شدیم
دلخوش بخیال اوی بی اوی شدیم….
برف آمد و برنشست بر شاخ درخت
وین شهر ملول گشت چون خانه بخت
گلبرگ هزار بوسه بارید به باغ
بانوی هزار حجله بنشست بتخت
نوشتاری برگزیده از ندوشن
یکی از نوشتارهای بسیار زیبای اسلامی ندوشن که واقعاً درخورِ توجه است و برای من خیلی جالب توجه بود، بخشی از کتاب «زندگی عشق و دیگر هیچ» اوست. نوشتاری که تلنگری است به ما دربارهی اصول اخلاقی که روز به روز در جامعه کمتر و کمتر میشود و با روند، اندک اندک به دست فراموشی سپرده خواهد شد.
تا سالها پیش کمتر بدبین بودم، ولی در این سالها، افت اخلاقی مردم مرا غمناک کرده است. اگر ملتی از حداقل سطوح اخلاقی خودش تنزل کند، برگرداندن آن به طرف اصول اخلاقی، مشکل است.