از حدود دو هفته پیش در تلاشم نوشتن متنی رو شروع کنم که توی اون، فهرستی از چیزایی که میخواستم بنویسم و ننوشتم یا نتونستم بنویسم رو ردیف کنم. از داستانهای فوتبالی چند ماه گذشته مثل جام جهانی، مرگ پله، صدرنشینی آرسنال بعد از سالها توی لیگ برتر و … تا اتفاقات اجتماعی، سریالهایی که دیدم و حتی سرد شدن هوا و بارش اولین برف زمستانی در شهر!
بعد از دو هفته سعی و خطا، و نوشتن و ننوشتن، بالاخره تصمیم گرفتم که این فهرست رو اصلاً ننویسم و دست از این دور باطل بردارم. چون نوشتن فهرست فقط زمانی جواب میده که به عنوان یادآوری باشه برای بعدتر که سرِ فرصت بشینم و یکی یکی در مورد اون موضوعات بنویسم. با این حال، موضوعات روزمره و اتفاقات وابسته به زمان مثل مواردی که بالا بهشون اشاره کردم، فقط وقتی خوندنی هستن که در زمان مناسب خودشون نوشته و خونده بشن.
نوشتن از چیزایی که ننوشتم
گذر زمان و رد شدن از داغ بودن این موضوعات، در کنار فرصت و حوصلهی کم من باعث شد که از خیر نوشتن این موضوعات بگذرم. قبلاً هم اشاره کردم که این روزا نه فقط من، که خیلی از دوستان هم حس و حال نوشتن رو ندارن، اما همه در تلاش هستیم که بنویسیم و البته که مینویسیم. حتی اگه نوشتنم در مورد ننوشتن باشه هم، به هر حال خودش نوعی نوشتن محسوب میشه!
جدای اینها، در این مدت که کمتر روزانهنویسی کردم و به موضوعات روز پرداختم، سعی کردم همچنان فعال بمونم و از نوشتن دور نشم. شاید همین دست به قلم (صفحه کلید) بودن کمک کنه که در آینده روزنوشتهای بیشتری منتشر کنم و کم کم برگردم به شرایطی که هم ذهنم و هم دستم به نوشتن بره و این وضعیت متضاد ذهن و دست خارج بشم. وضعیتی که وقتی ذهنم برای نوشتن آمادهست دستم به نوشتن نمیره و وقتی دستم به نوشتن میره، ذهنم حرفی برای گفتن نداره…
شاید هم به قول شیخ محمود شبستری، ننوشتن من از نوشتن اومده…
قلمش چون نوشت خرد و درشت
خشک گشت و از آن سپس ننوشت