برگردان منتخبی از اشعار نامق هورامی به قلم زانا کردستانی:
[حلبچه]
اکنون من،
نمیدانم، یا تنها چیزی که میدانم همین است که
نیمی از من همراه شما غرق شد و
نیمهی دیگرم
در گوری دسته جمعی دفن…
دیگر چیزی برایم باقی نمانده
جز یک عدم و نیستی ابدی و
حسرتی پر از تنهایی و
عکسی سیاه و سفید، بعد از شما…
—
اکنون نالههای من هم،
از گلو بر میخیزد،
همچون نالههای حلبچه، میان گریههای مادرم
مانند شیون زخمهای خونین، بر پیکر پدرم…
—
چون عاشقت شدم،
دنیا را به چشمانت دیدم
زمزمه و صدای نفست و
کوچهای که همیشه تو از آن گذر داری
میعادگاه آرزوهایم شدند…
—
حالا که دارمت،
خوب خوب میدانم
سختیهای زندگی،
شیرین میشود با حضور تو…
—
ولنتاین
پیادهرویهای غروبگاهان است،
وسط پارکی شلوغ،
یا که نوشیدن قهوهای به رنگ چشمانت…
—
امشب به خوابم بیا
ابری، در میان دیدهگانمست
که فقط و فقط
بر روی شانههای تو میبارد…
—
آغوشت به من آموخت،
میشود میان بازوانم، محاصره نمایم،
گذرگاه آزادی را…
—
آه، چه خوشبختی بزرگیست،
بیآنکه خود، بفهمی
عزیز قلب کسی باشی…
—
وقتی که لبت بر لبهای من است،
شرمگین نباش!
فقط بنگر که گنجشککان چه خوشحالاند و
پر هیاهو…
—
عشق،
تپیدن قلبیست از دوردست،
که ناخودآگاه،
برای قلبت آواز سر میدهد…
—
اگر در زمان پژمردنم، در کنارم باشی
به ساحل آرامش میرسانیام،
نشان به آن نشان،
دریای خاکستری غزل و
طبیعت رنگین عشق و
موی خیس از بارانم را خواهی دید،
بعد چگونه سبز شدنم را در مییابی…
—
برای من،
برف همراه با شعر میبارد!
شعریست برف،
که گیسوی زنان را نمیلرزاند…
—
ارجمندند آنانکه
وقتی، حال و هوایت بد است،
تمام فکر و ذکرشان این میشود، که
حال بدت را خوب کنند.
اشعار منتخب نامق هورامی
«نامق هورامی» شاعر، نویسنده، پژوهشگر و فعال فرهنگی اهل اقلیم کردستان عراق است. این نویسنده و شاعر معاصر، در سال ۲۰۲۲ میلادی موفق به کسب دیپلم افتخار اتحادیهی بینالمللی نویسندگان عرب شده است.
اشعار فوق سرودهی نامق هورامی به زبان کردی هستند که توسط زانا کردستانی به فارسی برگردان شده و به درخواست ایشان در ایپیبلاگ منتشر شدهاند. اگر شما هم داستان، شعر و یا متنی دارید که دوست دارید با نام خودتان در ایپیبلاگ منتشر شود، متن و درخواست خود را از طریق صفحهی ارتباط با من ارسال کنید تا در بخش نوشتار مهمان منتشر شود.