نوروزنامه؛ بخش اول: نگاهی کوتاه به رسم تفأل به دیوان حافظ

You are currently viewing نوروزنامه؛ بخش اول: نگاهی کوتاه به رسم تفأل به دیوان حافظ

یکی از رسومات معمول ما ایرانی‌ها در نوروز، رسم تفأل به دیوان حافظ و کمک گرفتن از حافظ برای پیش‌بینی آینده است. اما این رسم از کجا شروع شده و چطور وارد رسومات ما شده؟ این سؤال مدت‌ها ذهن خودِ من رو هم درگیر کرده بود و کتاب‌ها و مقالات زیادی را برای پیدا کردن ریشه‌ی این رسم بررسی کردم. یکی از کتاب‌هایی که چندین نمونه از اولین موارد تفأل به دیوان حافظ را ذکر کرده، کتاب تاریخ ادبیات ایران، نوشته‌ی ادوارد براون است که اشارات جالبی به این موضوع دارد.

شاید بد نباشد به مناسب نوروز، نگاهی داشته باشیم به آنچه ادوارد براون از منابع قدیمی برای این رسم جمع آوری کرده است. بخشی از جلد سوم این کتاب که به رسم تفأل به دیوان حافظ پرداخته بدون کم کاست در ادامه آورده شده است:

«از زمان حافظ حکایتی منقول است که در لطائف غیبه ذکر نشده، و آن این است که چون شاعر وفات یافت، بعضی از تخطئه‌کنندگان وی مانع شدند که او را در قبرستان مسلمانان دفن کنند.

چون در این باب بر آن شدند که از دیوان او فالی برگرفته و هرچه از آن فال حاصل شد حاکم قضیه باشد؛ دیوان را بتفأل بگشودند، این بیت مناسب برآمد:
قدم دریغ مدار از جنازه‌ی حافظ
که گرچه غرق گناه است، می‌رود به بهشت»

بیشتر بخوانید:  نوروز 1402 بر شما مبارک...

ادوارد براون در کتب خود شش نمونه از فال‌ها و تفأل‌های مشهور به دیوان حافظ را آورده است که مورد فوق تنها یکی از آن‌ها بود و برخی دیگر از آن‌ها به شاهان صفوی مربوط می‌شوند. در منابع دیگر نیز اشاره شده است که تفأل به دیوان شعرا نظیر دیوان شمس تبریزی از مولوی پیش از حافظ نیز زسم بوده و این کار در فرهنگ ایرانی‌ها ریشه‌ای تاریخ دارد…

نوروز بر شما مبارک…

نگاهی کوتاه به رسم تفأل به دیوان حافظ

«نگاهی کوتاه به رسم تفأل به دیوان حافظ» نخستین بخش از مجموعه نوشتارهای مهمان «نوروزنامه» است. نوروزنامه مجموعه‌ای از نوشتارهای کوتاه به قلم دوستان حقیقی و مجازی من است که به درخواست بنده و با لطف آن‌ها به رشته‌ی تحریر درآمده است.

نوشته‌ی فوق به قلم دوست خوبم «ن. ح» است.

این پست دارای 6 نظر است

  1. محمد رها

    آفرین چه جالب و راستش شوک زده شدم وقتی تهش نوشتید اصل مطلب مال آقا یا خانم ن.ح هست. واقعا مطلب درخور تاملی بود. و اینکه ادوارد براون یا سایر شرقشناسان چه همتی داشتن که گشتن و ریشه رسومات و حتی سنن ما رو درآوردن.

    یکی از نکات جالبی که در یکی از کلاسهای تاریخ ادبیات یادم مونده معلم میگفت: خارجیها علی الخصوص کاشفان دریانورد علاقه عجیبی به ثبت خاطرات روزانه داشتن و همین عامل باعث شد اروپای فعلی پیشگام در عرصه مستندسازی و تاریخنگاری برای سایر ملل بشه.

    1. آرش

      دوتا از دوستان (یکیش همینی نوشتار) مطالبی رو برام ارسال کردن که انگار خودم نوشتم!
      خاورشناس‌های غربی واقعا دقت و پشتکار خیلی خوبی داشتن. همین ادوارد براون یا فیتزجرالد و … همگی زحمات زیادی کشیدن برای شناخت فرهنگ شرق.
      دقیقا همینطوره و علاقه‌ی غربی‌ها به شناخت ملل دیگه و تاریخ‌نگاری، از زمان تمدن یونان بوده و هنوز هم ادامه داره…

  2. محمد رها

    صحبت از زحمت شد. راستیاتش یاد دو بزرگمرد علی اکبر دهخدا و امیرعباس هویدا افتادم.

    دهخدا فرهنگ لغاتی پدید آورد که به گفته خودش شبهای زیادی زیر نور چراغهای فتیله ای به گرد آوری و تحریر مطالب روی آورد و ماحصل اون زحمات اکنون در گوشه کتابخونه ها خاک میخوره.

    هویدا هم شبانه روز زحمت میکشید. در کتاب دکتر عباس میلانی خوندم که شبها تا ساعت ۱۱ در دفتر کارش مشغول بوده و در جایی دیگه نقل خاطره ای شده بود که صبح های جمعه با مدیران کارخانه های تولیدی محافل هم اندیشی داشته و گاها مهمانهایی هم از خارج کشور در این جلسات حضور داشتن. ماحصل کار ایشون هم شد جاده های بین شهری، شهرهای دارای امکانات زیرساختی، بیمارستانها و مراکز درمانی، جایگاه های عرضه سوخت و پالایشگاه ها، کارخانجات تولیدی، دانشگاه های دارای رنکینگ بین الملل، فرودگاه ها و توسعه صنایع ریلی و دریایی و هزاران خدمت دیگر که آخرش هم این مغز متفکر رو با گلوله یک احمق و دستور مافوق احمقترش نابود کردن!

    بله تا وقتی خودمون قدر زحمات نوابغ و نخبه هامون رو ندونیم آش همین آش هست و کاسه همین کاسه…

    1. آرش

      چهره‌های برجسته در علم و هنر که زخمات زیادی برای ایران کشیدن کم نیستن، از دکتر حسابی که علم فیزیک رو در ایران به سطح جهانی رسوند تا دکتر پارسافر که ترمودینامیک رو به ایران آورد تا فروغی که علاوه بر تاسیس فرهنگستان ایران و تصحیح آثار سعدی و خیام و حافط رو به سرانجام رساند.
      خیلی از چیزهایی هم که ما امروز داریم و برامون عادی به نظر میرسه حاصل تلاش افرادیه که حتی اسمی هم از شون در تاریخ باقی نمونده و بدون هیچ چشمداشتی ساختن و در اختیار ما گذاشتن.
      با این حال واقعیت اینه که دز طول تاریخ ایران عموما برای نخبه‌ها خیلی ارزشی قائل نبودن و به قول شما آش همین آش بوده و کاسه همین کاسه…

  3. محمد رها

    و در نتیجه ما چون هیچگاه تجربه آزادی یونان یا جمهوریت روم یا اتحاد قبایل چین باستان رو نداشتیم و فقط شاهانی پرادعا بمانند امروز داشتیم که در زمان زنده بودن یا بعد از مرگ ازشون بت ساختیم یا در سلسله بعد بتشون رو شکستیم، نتونستیم به رشد اجتماعی و تعالی فرهنگ و بستری برای جذب نخبگان سایر ملل برسیم.

    1. آرش

      کاملا درسته، اصولا بیشتر نگاه به گذشته داشتیم همیشه و بیشتر از اینده به تاریخ توجه کردیم، در حالی که کشورهایی که روند پیشرفت رو طی می‌کنن نگاه به آینده دارن و فقط از اشتباهات گذشته درس می‌گیرن…

دیدگاهتان را بنویسید