سرزمین نیلگون؛ برگردان شعری عمیق از لاوینیا گرینلاو
توفانی در رهایی روز و جهانی سراسر برف نه بارانی و نه عمیق، بلکه آغازند. فامی چنین ذاتی، هبوط نمیکند بلکه از پوستم خواهند رویید برف، درختان، جاده. نه ساخته…
توفانی در رهایی روز و جهانی سراسر برف نه بارانی و نه عمیق، بلکه آغازند. فامی چنین ذاتی، هبوط نمیکند بلکه از پوستم خواهند رویید برف، درختان، جاده. نه ساخته…
چند وقتی هست که احساس میکنم از قطار فناوری جا موندم! برای منی که همیشه سعی میکنم در مورد فناوریهای جدید بهروز باشم، جا موندن از پیشرفت سریع فناوریهای امروز…
نشستهام در گوشهای تاریک در جهانی به وسعت یک اتاق گوش فرا میدهم به سکوت که در میان همهمهی آدمیان میپیچد غرق میشوم در آغوش تنهایی و چون درختان جنگلی…
امروز بعد از حدود سه ماه فرصتی پیدا کردم که به فیدلی (یه نرم افزار خبرخون که از اون برای پیگیری کردن وبلاگهایی که میخونم استفاده میکنم) یه سری زدم.…
چند وقتیه که خیلی فرصت نمیکنم بنویسم و همین موضوع منو خیلی اذیت میکنه. برای منی که سالهای ساله که گذر روزگار رو با نوشتن سر میکنم، دور بودن از…
بسی خواستنی در چنتهاش ماه و شکوفهها قارچ چنان نحیف چو برگِ کاج... در تمامی شب بامبو یخ زده؟ یخبندان بامدادی توفان زمستانی پنهان شده در بامبو همچنان میروید آستینهایم…
نوشتن، همیشه برای من، بهترین راه برای عبور از عمیقترین دردها و زخمها توی زندگی بوده. دردها و زخمهایی که گاهی خودم هم از درک کاملشون عاجز بودم و توان…
در ورای آغوش باد در ورای جامهی چروکیدهی زمستانی بر فراز جنگلی لخت و عریان بر فراز مزارعی برداشته و متروک ساکت، آرام و آهسته دانههای برف می بارد... آنگونه…