برای تو مینویسم، برای تویی که همیشه در من جاودانی، برای تویی که لحظه لحظهی افکار مرا به خود مشغول کردهای. تصور اندیشیدن به کسی و چیزی جز تو برایم غیرممکن است و حالا تو همهی من هستی و وجودم را فرا گرفتهای. روزهایی که بی تو سر میشوند چیزی جز رنج و عذاب نیست و ناممکن است که شبی بی یاد تو روی صبح را به خود ببیند.
حالا این من هستم و دنیایی که تنها با تو معنی پیدا میکند و بی تو ویران سرایی بیش نیست. اتاق تاریک من تنها با نور توست که روشن میشود و آرزوهای من تنها با توست که به واقعیت بدل میشود. تو مفهوم همهی آن چیزی هستی که من رویایش را میپردازم. تو نهایت من هستی و پایان من با تو بار دیگر آغاز میشود.
چه در نزدیکی من باشی و چه در دوردستها، در یاد من با منی و در فکر من، در کنارم هستی. چه به یادم باشی و چه مرا به دست فراموشی سپرده باشی، رویای من خانهی تو است و آرزوهایم از آن تو. چه مرا دوست داشته باشی و چه از من نفرت داشته باشی، من تا آخرین لحظهی عمرم دوست دار تو خواهم بود و ذرهای از عشق من به تو کم نخواهد شد.
شب و روزهایی که بی تو سر میشوند
شاید این شب و روزهایی که بی تو سر میشوند سختترین روزهای زندگی من باشند، اما آنقدر تو را دوست دارم که دوست داشتن تو هم برای من شیرین است و دوست داشتن تو را هم دوست دارم. عاشق تو بودن شاید غایت من است و تقدیر من، عشق بی حد و حصری است که حالا معشوقش را یافته است.
لبخند تو تنها خواستهی من است و شادی تو آرزوی تکت تک لحظات من. چه تو مرا لایق بودن با خود بدانی و چه دوری از مرا بهترین انتخاب، من همیشه به یادت هستم، با رویایت زندگی میکنم و همه چیزم را برای خوشبختی تو خواهم داد…
+تصویر: نقاشی «نمیتوانم بدون تو زندگی کنم» اثری از رانا کینگ نقاش جوان مصری-امریکایی معاصر است.
«روزهایی که بی تو سر می شوند» اولین نوشته از مجموعه نوشتارهای نهمین سالگرد تأسیس ایپیبلاگ است. برای دنبال کردن این مجموعه، برچسب جشن تولد را دنبال کنید.