جهان من، جهان تو، جهانی برای زندگی…

You are currently viewing جهان من، جهان تو، جهانی برای زندگی…

همه‌ی ما در این کهنه رباط و زیر همین گنبد دوار زندگی می‌کنیم و روزها و شب‌هایمان در این جهان، منظم و تکراری،‌ می‌آیند و می‌روند. جهانی به وسعت زندگی همه‌ی ما که گاهی آنقدر گسترده است که هزاران سفر هم فرصت رمزگشایی از گوشه‌های رازآلود آن را فراهم نمی‌کند و گاهی هم آنقدر کوچک می‌شود که دیوارهایشان مجال تنفس را از ما می‌گیرد.

 

این کهنه رباط را که عالم نام است
و آرامگه ابلق صبح و شام است

بزمی‌ست که وامانده صد جمشید است
قصریست که تکیه‌گاه صد بهرام است

خیام

از جهان ما تا جهانی برای زندگی

ورای این جهان خاکی و گذران، تک تک ما آدمیان و چه بسا تمامی موجودات زنده، به نوبه‌ی خود در جهانی زیست می‌کنیم که تنها در خودِ ما زنده است و از نگاه، اندیشه و کردار ما جان می‌گیرد. جهانی که از ما و درون مایه‌ی ما نشأت می‌گیرد. گاهی از خودخواهی ما چنان کوچک می‌شود که جز خود، هیچکس و هیچ چیز در را در آن جایی نیست و تهی از هر چه جز خود می‌شود.

گاهی طریقِ مهر در پیش می‌گیریم و جهان خود را به جهان کسی گره می‌زنیم که می‌خواهیم با او در یک دنیای جدید، دنیایی پر از محبت و دنیایی رویایی زندگی کنیم، و گاه پا را فراتر می‌گذاریم و برای بهتر شدن جهان آدمیان تلاش می‌کنیم و جهان خود را به جهان مردمان یک کوچه، یک خیابان، یک محله، … و در نهایت تمام کره‌ی خاکی درآویخته و برای جهانی بهتر زندگی می‌کنیم.

بیشتر بخوانید:  روز از نو؛ سفر در زمان

هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
وان که این کار ندانست در انکار بماند

اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن
شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند

جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت
جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند

به تماشاگه زلفش دل حافظ روزی
شد که بازآید و جاوید گرفتار بماند

بخشی از غزل حافظ

کاش بتوان در این روزگار که جهان دمادم سوی تهی گشتن از مهر، رویا و یکرنگی می‌رود، دستی بر آینه‌ی خاک گرفته‌ی خاطرات خود کشیده، چهره‌ی غم‌زده‌ی خود را باز ببینیم و تلاش کنیم تا جهان خود را نگاهی نو کنیم، رویایی نو بسازیم و در جهان خود و دیگران طرحی نو در اندازیم.

 

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم

حافظ

باشد که جهان من، جهان تو و جهانِ همه‌ی ما، جهانی باشد برای زندگی، به دور از تنهایی و سرشار از مهر…

+ تصویر: نقاشی جهان غریب اثری از مودستاس مالیناوسکاس نقاش معاصر لیتوانیایی.

دیدگاهتان را بنویسید