هوای نخواندنی:
رفیق، دیدمت بنشستهای
بر کنار پنجرهی خویش
کمی بالا، زیرِ شیروانی
نظاره میکنی همهی آنچه بی تو در جریان است
من یخ بودم و تو قریباً سایه
و من چو کودکی بر قایقی گذران دستی تکان دادم
مرددم که مهم هست یا نیست
میخواهم به یاد آوریم این هوای نخواندنی را
که چطور به انتظار در انداختن طرحی نو نشست
با لمسِ ریههای ما
تنها نفسهایمان
متواضعترین شعر:
دم، بازدم، دوبیتی نوشتیم
بی اندیشه، نرو.
باید زنده بمانیم
برای نقش خود در خانواده
از آنچه سبز و زنده است
حتی از آههای ما
تا از نور ملاحت سازیم
چه لذتی. به آنچه ساده است دهیم اجازه
تا ساده بماند. بپذیریمش همچون
حقیقت. در سکوتی چو او
ما نیز به درختان برای تنفس یاری میرسانیم…
هوای نخواندنی از ویکتوریا آدوکوی بالی
«هوای نخواندنی» برگردان آزاد و همراه با تصرف شعری از ویکتوریا آدوکوی بالی، شاعر و فیلمساز معاصر غنایی-انگلیسی است. نخستین مجموعه شعر این شاعر جوان با نام «سکوت» در ماه جاری میلادی (ژوئن) به چاپ رسیده است. مجموعهای که در آن شاعر طیف گستردهای از احساسات، عواطف و تصویرسازیها را تجربه میکند و از خشم تا مهربانی، از کنجکاوی تا اندوه، و از شلوغی تا آرامش را به نظم درآورده و از همه چیز سخن میگوید. شعر هوای نخواندنی، یکی از اشعار منتشر شده در همین کتاب است که تصویری خیالانگیز از یک دیدار را روایت میکند.
Friend, I saw you sitting
at the window of yourselfhigh up in the loft
watching it all go on without you.I was ice & you were almost shadow.
I waved like a child on a passing boat.Unsure of whether or not this counts
I want us to remember the unreadable air.How it waits to be recast
by the touch of our lungs –our breath alone,
a most humble poem:in, out, the couplet we write
without thinking. Don’t go.We must stay alive
to our place in the familyof green & breathing things
that use even our sighsto make sweetness from light.
What grace. Allow what is simpleto be simple. Accept it as
truth. Quiet as it’s kept
we help the trees to breathe too.Victoria Adukwei Bulley