زندگی عبث؛ برگردان دو شعر کوتاه از امیلی دیکنسون
زندگی عبث اگر قلبی را از شکستن باز دارم عبث نخواهم زیست اگر زندگی کسی را از درد برهانم یا تسکین دهم دردی را یا از مرگ رها کنم سینه…
زندگی عبث اگر قلبی را از شکستن باز دارم عبث نخواهم زیست اگر زندگی کسی را از درد برهانم یا تسکین دهم دردی را یا از مرگ رها کنم سینه…
پانزده سالگی رفتم به ارتش هشتاد سالگی بازگشت به خانه در راه خانه مردی را دیدم از روستایمان پرسیدم از او کسی هست در خانه آنجاست آن بالا خانهی شما…
بخش دوم از دیالوگهای منتخب سریال مظنون (Person Of Interest)، قسمتهای 5 تا 15: سیاهترین قلبها الریش کول (با بازی آلن دیل): به خاطر کشورم، کشورم رو ترک کردم و…
واقعاً یک مرگ «فوری» چیست؟ اتفاقی فوری چقدر طول میکشد؟ آیا یک ثانیه است؟ ده ثانیه؟ درد حاصل از ثانیههایی که قلبش منفجر میشود و ریهاش از کار میافتد و…
بخش اول از دیالوگهای منتخب سریال مظنون (Person Of Interest)، قسمتهای 1 تا 5: انسانی متفاوت جان ریس (با بازی جیم کاویزل): وقتی که فردی را پیدا میکنی که تو…
در آخر همهی ما تنها هستیم و هیچکس برای نجاتمان نمیآید؛ این جملهای است که شاید چند باری در نوشتههایم آن را تکرار کرده باشم. جملهای از جان ریس (جیم…
تک درخت مرده غرقِ بیبرگی و خشک شاخسارش همه بیبار و ثمر خفته در خوابگه مرگ و عدم جویباران جاری زیر باران چمن و گل بوته و عطر بهار بلبلان…
غرق در چمنزاران در دوردستها مخفی خرقهای از برگها پرتویی از مهتاب غمها فراموش مشکلات مدفون و آنگاه که صبحی آید دوباره میبرد با خود همهی آنها را اینجا جای…
نقاب9: افسرده پس از گذران روزهایی شیرین با رویا پردازی و خیال بافی، روزگار تلخ مواجه شدن با واقعیتها آغاز میشوند، روزهایی که در مییابیم که هیچ یک از رویاها…
سال 1396 هم گذشت، سالی که شاید سختترین لحظات زندگی من در آن رقم خورده باشد، سالی که شاید نهایت درد را در آن چشیده باشم و سالی که برایم…