باران شبانگاهی؛ برگردان شعری از هایدی ویلیامسون
باران شبانگاهی میبارد بر خانهام، باران خاطرات آهسته، پیوسته بینام رایحهاش نتوان گفت نخستین قطره چه وقت میریزد آهسته مینشیند بر زمین نبودنیها بود میشوند در چهارسوی خانهام محو در…
باران شبانگاهی میبارد بر خانهام، باران خاطرات آهسته، پیوسته بینام رایحهاش نتوان گفت نخستین قطره چه وقت میریزد آهسته مینشیند بر زمین نبودنیها بود میشوند در چهارسوی خانهام محو در…
بخش هشتم از دیالوگهای منتخب سریال مظنون (Person Of Interest)، فصل سوم، قسمتهای 9 و 10: متمدن جان ریس (با بازی جیم کاویزل): من هم تیرم تموم شده، هم وقتم...…
آمد بهاران یا برفته سالی؟ روزی به پایان ماه راهنمایت به این سو روی کن به مهمانخانهام بانوی پیر، گیلاس هر شکوفه: یادواره درازای عمر مرکز شهر مردمان بسیار نظارهگر…
زیرِ نور، بسی پایینتر زیرِ چمن و زیرِ خاکِ گور پایینتر از سرداب پایینتر از ریشهی شبدر فراتر از دسترس بسی دور از دست فراتر از آفتاب در درازترین روزها…
بخش هفتم از دیالوگهای منتخب سریال مظنون (Person Of Interest)، فصل سوم، قسمتهای 4 تا 8: تراژدی بزرگ جان ریس (با بازی جیم کاویزل): تو برای همسرت پاپوش درست کردی…
روت (با بازی امی اکر): حقیقت؟ حقیقت موضوع خیلی عظیمیه! من تازه متوجه عظمتش شدم! چه چیزایی حقیقت داره؟ اصلاً ما حتی میدونیم همه چیز از کجا شروع شده؟ وین…
باور دارم که تخیل از دانش قویتر است، افسانه بر تاریخ چیره میشود، رویاها پر قدرتتر از واقعیتها هستند، امید همواره بر تجربه فائق میشود، خنده تنها درمان غم و…
بخش پنجم از دیالوگهای منتخب سریال مظنون (Person Of Interest)، فصل دوم، قسمتهای 12 تا 22: آخرالزمان جان ریس (با بازی جیم کاویزل): کارا، فکر میکردم تو... کارا استنتون (با…
هاروی اسپکتر (با بازی گابریل مکت): در تمام عمرم، من همیشه کاری را انجام دادهام که به نظرم درست بوده است، هرچند همیشه کسانی بودهاند که از من نفرت داشتهاند،…
همچو آسمان شبی صاف و پر ستاره قدم میزند کمال زیبایی از تاریکی تا روشنی در وجودش و در چشمهایش نمود مییابد چنان دلپذیر که برق تندر بهشتی در برابرش…