او تنها است؛ برگردان نوشتارهایی کوتاه از جودی پیکو
بگذار این را به تو بگویم: اگر روزی انسان تنهایی را یافتی، اهمبتی ندارد که او به تو چه میگوید، بدان که او تنها است، نه به این دلیل که…
بگذار این را به تو بگویم: اگر روزی انسان تنهایی را یافتی، اهمبتی ندارد که او به تو چه میگوید، بدان که او تنها است، نه به این دلیل که…
آه بهار... بهار عالی یعنی بهار و قس علیهذا بر نیلگونِ دریا امواجی معطر از مِی ماهِ امشب پرسه میزند با دقت خیره پاییزِ سوما (سوما: نام ساحلی در کشور…
و بعدها دریافتم که اگرچه ما همسفرانی عالی بودیم، اما دستِ آخر چیزی بیشتر از دو کرهی فلزی در دو مدار جدا از هم نشدیم. هرچند از دوردست به مانند…
هرکجا بروم... جزیرهای خواهد بود و اقیانوسی میزنند حلقه گرداگردِ من تا پایان راه بیتعلق به نامی که میخوانندمان میرویم به جستجو گرچه آنچه در پس و آنچه نگهمان میدارد…
باد شکوفاگر برف دوباره آب فصل گلها آمده؟ میانِ شکوفهها در غمم از ناتوانی در گشودن دفتر شعرم چو ابرهای دور شونده لحظهای غاز وحشی دور از یارش خماری در…
به باور من، تنها یک بار در زندگی کسی را خواهی یافت که بتوانی دنیایت را حول او بسازی. با او از چیزهایی سخن بگویی که هرگز با هیچکس در…
آیا امروز یک روزی پاییزی حقیقی نیست؟ همان روزی که هنوز هم سودا زدهی آنم، روزی که زندگی و طبیعت هم آهنگ میشوند. پرندگان با هم از مهاجرت سخن میگویند،…
ما با کلمات زندگی میکنیم و نفس میکشیم. ... کتابها بودند که به من این حس را القا کردند که شاید کاملاً تنها نباشم. کتابها با من صادق هستند، و…