آغاز قرن پانزدهم خورشیدی و نوروز ۱۴۰۱ مبارک
یک سال دیگر هم گذشت، سالی که نقطهی پایانی است بر قرن چهاردهم خورشیدی و پایانش، آغازی است بر یک سال جدید و صد البته یک قرن جدید. نوروز 1401…
یک سال دیگر هم گذشت، سالی که نقطهی پایانی است بر قرن چهاردهم خورشیدی و پایانش، آغازی است بر یک سال جدید و صد البته یک قرن جدید. نوروز 1401…
شاید تفاوتها را همین شبها رقم بزند، همین شبهایی که به بودنی نیاز است و جز تنهایی، همه چیز نابود است. همین شبهایی که حضور مفهوم پیدا میکند و میتواند…
چند صباحی است که در بیخوابیهای شبانه غرق شدهام. آنقدر شدید که گاه خودم هم از آن خسته میشوم. اوایل خیال میکردم که من هم به جرگهی شب زندهداران پیوستهام…
شب یلدا بدون شک یکی از بزرگترین جشنهای ایرانی و یکی از شبهای خاطرهانگیر برای همهٔ ما است. تاریخچه، مفهوم، اهمیت و رسومات این شب به وفور در کتابها و…
در تمامی سالهایی که به نوشتن گذراندهام، هرگز خودم را نویسنده یا شاعر ندانستم، نمیدانم و البته امیدوارم در آینده هم ندانم! حتی به ندرت خودم را وبلاگنویس میدانم و…
این روزها همه چیز متفاوت از آن چیزی است که باید و شاید! انگاری روزهایم به مانند سریالی شدهاند که هر روز پخش میشوند، صبحها مرا به دوش گرفته و…
تغییرات اقلیمی، گرم شدن زمین، خشکسالی و پیش رفتن منطقهی زندگی ما به سمت گرمسیر شدن، همه و همه دست در دست هم دادن که امسال، پاییز به جای شروع…
یازده سال گذشت! امروز جشن تولد یازده سالگی ایپیبلاگ است و من، در سالِ یازدهم، هنوز هم اینجا هستم و در این دفتر کوچک مینویسم. دفتری که هنوز هم بخشی…
اگر از همراهان همیشگی ایپیبلاگ باشید، میدانید که به دلیل مشکلات شخصی و مشغلهی کاری، در ابتدای سال 1400 ایپیبلاگ چند ماهی بهروز نشد و خبری از انتشار هیچ مطلبی…
اندک اندک یک سالِ دیگر در تقویم خودساختهی من رو به اتمام است و من و همهی آنچهی در من است، به روزِ حساب نزدیک و نزدیکتر میشویم. مثل همیشه…