قلبِ زمان؛ دفتر دردنامه
روزها در پی هم میآیند و هنوز هم که هنوز است، سخنی شنیده نمیشود. نه دیروز، نه امروز و شاید هم نه فردا، هرگز گوشی برای شنیدن نبوده، نیست و…
روزها در پی هم میآیند و هنوز هم که هنوز است، سخنی شنیده نمیشود. نه دیروز، نه امروز و شاید هم نه فردا، هرگز گوشی برای شنیدن نبوده، نیست و…
برگردان اشعار منتخب از طلعت طاهر به قلم زانا کردستانی: وقتی تو را از دست دادم، تازه فهمیدم مردم برای پیادهروی به کلات هولیر نمیروند بلکه هر کدام به سوی…
ساحل آرام دریا، نسیمی خنک که عطری اقیانوسی در خود دارد و سپیدهی صبحی که اندک اندک همهی جهان را به روشنی و زمان را به بیداری دعوت میکند. به…
روز چهارم زندگی برای من همیشه چهرهای جدید برای نمایش دارد و هر خوبی را، خوبتری هست و هر بدی را، بدتری. گاه زندگی در سراشیبی سقوط است و چهرهای…
زندگیِ تو، زندگیِ توست مگذار به تسلیمی ناخوشایند بدل شود مراقب باش راههایی برای گریز وجود دارند جایی نوری هست شاید اندک باشد اما بر تاریکی غلبه میکند مراقب باش…
هوای نخواندنی: رفیق، دیدمت بنشستهای بر کنار پنجرهی خویش کمی بالا، زیرِ شیروانی نظاره میکنی همهی آنچه بی تو در جریان است من یخ بودم و تو قریباً سایه و…
برگردان ده شعر زیبا از ابراهیم اورامانی به قلم زانا کردستانی: دروغ طعمی عجیب دارد، گس و تلخ. و گاه گاه همچون گیلاس شیرین! آن هنگامه که میگویی: دوستت دارم!…
روز سوم زندگی برای من در همهی سالیان پر بوده است از روزهایی که حرفهای زیادی برای گفتن داشتهام و هیچ نگفتهام، و روزهایی که هیچ برای گفتن نداشتهام و…
سپس او به آرامی کلمات موجود در طومار را خواند، ابتدا به زبان ژاپنی و بعد با دقت آنها را ترجمه کرد: به واقع هیچ چیزی نیست که باید آن…