ایپیبلاگ دوازده ساله شد…
چهار روز پیش، یعنی 11 مهر 1401 خورشیدی، چشن تولد دوازده سالگی ایپیبلاگ بود. روزی که آغازگر تقویم دفتر کوچکی است که حالا بیش از 12 سالش گذشته و با…
چهار روز پیش، یعنی 11 مهر 1401 خورشیدی، چشن تولد دوازده سالگی ایپیبلاگ بود. روزی که آغازگر تقویم دفتر کوچکی است که حالا بیش از 12 سالش گذشته و با…
نوشتار دوم چند صباحی است حس میکنم ساکن مانده و بی حرکت بر تختی نشستهام، نمیدانم چرا، چگونه و حتی کجا هستم، بر تخت پادشاهی نشستهام یا بر تخت غسالخانه.…
نوشتار نخست چشم که میگشایم، توفان در پیش است و بیابان در پس. گویی تمامی این سالها در جستجوی سرابی بودهام که هرگز واقعیت نداشته است. پلهایی که در پشتِ…
مجموعه اشعار منتخب آقای زانا کردستانی: هر صبح یاد آن زن کرد میافتم که هنوز نمیداند، حیاط خانهاش را کجای این جهان جارو کند؟! کلاغ که رفت، چشمهای مترسک از…
مجموعه اشعار منتخب خانم لیلا طیبی: گفتی: بهار بیاید، خواهی آمد! باز؛ دلخوشکنکهای تَکراری؟ من که چشمم آب نمیخورد! مردی عزیز از دست داده میان بغض ایستاده هر روز عصر…
روز هفتم این آخرین روزی است که به این کافه میآیم، به گذشته، به تو، به آینده، به تنهایی و به ژرفای خود میاندیشم و از آن مینویسم. رایحهی قهوه،…
تو را در خود مییابم چو آیینه آویخته به دیوارِ خیال من نگاهت فانوسی نورانی و پلکهایت قاب چوبینی به زیباییِ بارانی کز ابر نوبهار ریزد و عطرت خوش نسیمِ…
برگردان ده شعر زیبا از ابراهیم اورامانی به قلم زانا کردستانی: دروغ طعمی عجیب دارد، گس و تلخ. و گاه گاه همچون گیلاس شیرین! آن هنگامه که میگویی: دوستت دارم!…
شعر مادر از دریا حلبچهای و برگردان زانا کردستانی: مادرم بابت آن خطاهایی که کردهام، بگذر از من آنهایی که تو را آزردند و ناراحت کردند چرا که از دنیای…