سفری به درون / بخش چهارم / عاشق بی معشوق
برگ چهارم در این روزگار، به مانند همهگان، در دنیای من نیز عاشقی زندگی میکند. عاشقی که عمرش را در راه رسیدن به معشوقی صرف کرده که شاید هرگز وجود…
برگ چهارم در این روزگار، به مانند همهگان، در دنیای من نیز عاشقی زندگی میکند. عاشقی که عمرش را در راه رسیدن به معشوقی صرف کرده که شاید هرگز وجود…
تنها در جهان غم غرق در رویای من اتاق دنیای ویران تاریکی ساکن زندان من زندگی تکرار مرگ پوچ امید دنیای من نقاب رنگ چهرهها ریا مادر دردهای من من…
برگ سوم هنوز هم روزهایی هستند که دردشان از توانم خارج است، روزهایی عذاب آور و هولناک که تحملشان طاقتم را طاق میکند و گذرانشان سختترین لحظات زندگیم را رقم…
برگ دوم هنوز هم وقتی به گذشته مینگرم هیچ چیز را نمیبینم، شاید امروز همان روزهایی است که در آرزویش بودم و شاید هم هنوز روزهای رؤیایی من فرا نرسیده…
برگ اول گاه از این روزگار تلخ و پردرد گریزی میزنم به خیالات شیرین خود و گاه غرق میشوم در دریای خیال آنان که پیشتر از من، دردمندتر از من…
واقعاً یک مرگ «فوری» چیست؟ اتفاقی فوری چقدر طول میکشد؟ آیا یک ثانیه است؟ ده ثانیه؟ درد حاصل از ثانیههایی که قلبش منفجر میشود و ریهاش از کار میافتد و…
در آخر همهی ما تنها هستیم و هیچکس برای نجاتمان نمیآید؛ این جملهای است که شاید چند باری در نوشتههایم آن را تکرار کرده باشم. جملهای از جان ریس (جیم…
تک درخت مرده غرقِ بیبرگی و خشک شاخسارش همه بیبار و ثمر خفته در خوابگه مرگ و عدم جویباران جاری زیر باران چمن و گل بوته و عطر بهار بلبلان…
نقاب9: افسرده پس از گذران روزهایی شیرین با رویا پردازی و خیال بافی، روزگار تلخ مواجه شدن با واقعیتها آغاز میشوند، روزهایی که در مییابیم که هیچ یک از رویاها…
روزهایم میگذرد ، با تو، بی تو، در کنار تو، دور از تو، به یاد تو و بی یاد تو. چه تفاوتی وجود دارد؟ وقتی تو غرق در بیتفاوتی هستی…