برگردان شعر موقوف عشق / بخش اول / راه غریب
در این راه غریب به کدامین سوی بروم به هر سو راهی به هر سو چاهیست به راست بروم اگر در عشق خواهم سوخت به جلو بروم اگر خطیر خواهد…
در این راه غریب به کدامین سوی بروم به هر سو راهی به هر سو چاهیست به راست بروم اگر در عشق خواهم سوخت به جلو بروم اگر خطیر خواهد…
برگ نهم در دنیای خود تنها بمان، آینده را فراموش کن، به گذشته فکر نکن و در حال حاضر زندگی را به چالش بکش. دنیای دیگری برای تو وجود نخواهد…
سایهی سیاهی زنده ولی چو مُرده نای نفس ندارم از زندگی پشیمان جانِ قفس ندارم در کنج هر اتاقی در سایهی سیاهی این منِ مانده تنها در حسرت رهایی راهیِ…
حال و روز این ایام من را نه میتوان گفت، نه نوشت، نه سرود و نه حتی تصویر کرد. همه چیز در عمق دنیای درونم روی میدهد. باز هم داستان…
آنگاه که مردی خوب به نبرد بر میخیزد شیاطین میگریزند شب ساقط و خورشید غرق میشود آنگاه که مردی خوب به نبرد بر میخیزد دوستی میمیرد و عشق واقعی دروغین…
گاهی نوشتن از همیشه برایم سختتر میشود، گاه نمیتوانم آنچه میخواهم را بنویسم و گاه آنچه مینویسم آن چیزی نیست که باید باشد. امروز شاید یکی از همین روزهاست و…
برگ پنجم نمیدانم از چه میهراسم که تو را ترک نمیکنم؟ از نبودن در کنار تو چه ترسی زاده میشود که از دوریت دوری میکنم و برای نزدیک ماندن به…
برگ چهارم در این روزگار، به مانند همهگان، در دنیای من نیز عاشقی زندگی میکند. عاشقی که عمرش را در راه رسیدن به معشوقی صرف کرده که شاید هرگز وجود…
ریشهها آه، حالا اگر کم کم از عشق ورزیدن به من دست بکشی دست میکشم از عشقت کم کم ناگهان اگر فراموشم کنی به جستجویم نیا همین حالا هم فراموشت…
تنها در جهان غم غرق در رویای من اتاق دنیای ویران تاریکی ساکن زندان من زندگی تکرار مرگ پوچ امید دنیای من نقاب رنگ چهرهها ریا مادر دردهای من من…