امروز، ۱۱ مهر سال ۱۳۹۸ خورشیدی نهمین سالگرد تولد ایپیبلاگ است. باورکردنی نیست اما ۹ سال از انتشار اولین متن در این وبلاگ کوچک و مهجور میگذرد. سالهایی مالامال از خاطرات تلخ و شیرین، هنوز هم خاطرات اولین متنی که برای انتشار در ایپیبلاگ نوشتم در ذهنم هست؛ لحظاتی هیجان انگیز برای آغاز دفتر خاطراتی آنلاین. سالها گذشته و من هم ۹ سال بزرگتر شدهام اما گذر این مدت نیز نتوانسته ذرهای از هیجانم برای نوشتن را بکاهد و هنوز هم مثل همیشه، همینجا مینویسم.
در روزگار شبکههای اجتماعی و انفجار اینستاگرام و توییتر، وبلاگنویسی برای من شیرینی خاص خودش را دارد و هنوز که هنوز است مینویسم تا زنده بمانم و زنده میمانم تا بنویسم. شاید با گذر زمان و بیشتر شدن مشغلههایم فرصت کمتری برای نوشتن داشته باشم، اما باز هم خواهم نوشت و در زندگی من همیشه وقتی برای ایپیبلاگ وجود دارد.
۱۰۰۰ نوشته در ۹ سال
بد نیست بدانید در همین لحظه، شما در حال خواندن هزار و یکمین پست ایپیبلاگ هستید! عددی که روزی برای من توهمی بیش نبود، حالا به واقعیت بدل شده و حالا تعداد صفحات دفتر مجازی من از مرز یک هزار صفحه گذشته است. دفتری که البته صفحات دیگر آن هنوز به رشته تحریر در نیامده است و اگر عمری باقی باشد، صفحات بیشتری از آن در راه هستند.
همین اعداد و ارقام برایم کافی بودند تا جشن تولد ۹ سالگی ایپیبلاگ را به گونهای متفاوت و البته مجلل برگزار کنم! برخلاف سالیان گذشته که تنها با انتشار نوشتهای سالگرد تأسیس وبلاگم را اعلام میکردم، امسال تصمیم گرفتم که به این مناسبت ۹ نوشتار ویژه را منتشر کنم. اگر در روزهای گذشته با ایپیبلاگ همراه بوده باشید، مطمئناً یک یا چند مورد از نوشتههای مربوط به جشن تولد ۹ سالگی وبلاگ را خواندهاید، اما اگر از انتشار آنها خبر نداشتهاید و یا فرصت دنبال کردن آنها را نداشتهاید، میتوانید ۹ نوشتار من به مناسبت ۹ سالگی ایپیبلاگ را به ترتیب زیر بخوانید:
۱- روزنوشت؛ روزهایی که بی تو سر میشوند
۴- موسیقی منتخب؛ تک آهنگ موهات با صدای محسن یگانه
۵- دیالوگ منتخب؛ حسرت زندگی از فیلم سینمایی مگنولیا
۶- برگردان؛ حکایت غمانگیز مردی غمزده
۷- برگردان؛ تنهایی، نوای غم و ویرانی شعری زیبا از الا ویلر ویلکاکس
۸- فیلم کوتاه تنها اثری تحسین شده از بروک ترانسکی
۹- معرفی کتاب صد سال تنهایی شاهکار گابریل گارسیا مارکز
تولد ۲۹ سالگی
بعصی از کسانی که از سالیان قبل همراه ایپیبلاگ بودهاند قطعاً میدانند که امروز تولد من نیز هست. حالا من هم از مرز ۲۹ سالگی گذشتهام و یک سال از تولدم دورتر و به مرگ نزدیکتر شدهام. شاید در میان سالهایی که تلخی روزگار بر شیرینیهایش چیره میشده، امسال از همهی سالها قدرتمندتر بوده و دردهایم مرا تا مرز جنون پیش بردهاند و این روزها تنهاتر از همیشه هستم؛ اما هنوز هم همین وبلاگ کوچک مرا از شب مرگ میرهاند و به زندگی باز میگرداند. باز میگرداند تا بنویسم از آنچه هست و آنچه نیست، آنچه نباید باشد و آنچه باید باشد، آنچه خیال است و آنچه حقیقت دارد.
تولد ایپیبلاگ مبارک🎉
خیلی مبارک باشه
ممنون