کاش
خیال قلمی بود
بر بوم
نقشی از آبیِ آسمان
بر کاغذ
راوی پرواز پرنده
رها
در سپهر نیلگون
مسافر
راهیِ بینهایت
و میبافت
از خیال
ریسمانی به بلندای یلدا
تا صبحی سپید
که خورشید
تابنده
گرمابخشِ سرمای کشندهی زمستان
کاش
خوابِ شبهایم
پنجرهای بود
سوی آرامشِ دریا
دری
به سکوت کوهستان
و من
پرندهای میشدم
با بالی از قلم
در آسمانِ نقاشی
حکایت میکردم
شبی را
که رساندم به سحر
کاش
دستِ خیالم
آنقدر قدرت داشت
که جهانم
زیر و زبر میکرد
و جهانی نو
در میانداخت…
شعر سپید قلم خیال
اگر شما هم از علاقهمندان به اشعار سپید هستید، میتوانید دستهی شعر سپید ایپیبلاگ (اینجا) را دنبال کنید. در صورتی هم که شاعر هستید، میتوانید اشعارتان را با نام خودتان در بخش نوشتار مهمان ایپیبلاگ منتشر کنید؛ برای این کار از بخش ارتباط با من و یا صفحات من در شبکههای اجتماعی مختلف استفاده کنید. اگر هم بخواهید همین حالا کمی شعر بخوانید…
تو را در خود مییابم؛ شعر سپید
+ تصویر: بخشی از نقاشی «قلم خیال» اثری از اریکا وکسلر نقاش معاصر امریکایی.