مجموعه داستانک خوابنما؛ بخش ششم: سپیدی برف
گوشهی پرده را کنار زدم، در پسِ شیشهی دوده گرفتهی پنجره، سرخی چشمگیر آسمان کم و بیش قابل دیدن بود. تکانی به خودم دادم و آرام آرام، در تاریکی شبی…
گوشهی پرده را کنار زدم، در پسِ شیشهی دوده گرفتهی پنجره، سرخی چشمگیر آسمان کم و بیش قابل دیدن بود. تکانی به خودم دادم و آرام آرام، در تاریکی شبی…
دلگیرم... از زمین و زمان دلگیرم... از خاکی که بر آن گام مینهم و از آسمانی که زیرِ سقفش مرگ را زندگی میکنم دلگیرم... خستهام از روزهای در گذر، از…
چه میشود اگر روزی و یا شبی شبحی بر تو ظاهر شود و تو را با خود به تنهای تنهاترین لحظهی زندگی ببرد و بگوید: «تو باید این زندگی که…
از ویژگیهای جالب شبکههای اجتماعی، دعوت به چالش و ترغیب کاربران به انجام کارهایی است که شاید کمتر تمایلی به آن داشته باشند و یا با پیدا کردن بهانهای انجام…
بیش از یک دهه از آخرین بازطراحی وبسایت ویکیپدیا میگذرد و حالا این دانشنامهی برخط، دستی به سر و روی وبسایتش کشیده و با بازطراحی رابط کاربری، نسخهای بهینهتر و…
از حدود دو هفته پیش در تلاشم نوشتن متنی رو شروع کنم که توی اون، فهرستی از چیزایی که میخواستم بنویسم و ننوشتم یا نتونستم بنویسم رو ردیف کنم. از…
«اساساً، هر یک از ما مجموعهای عظیم از ذرات بنیادی هستیم، و البته که این موضوع بسیار پیچیده است و هیچ عقل سلیمی نمیتواند یک انسان را بر مبنای این…
این مرگ نبود، چراکه هنوز ایستادهام و همهی مردگان، بر زمین افتادهاند این شب نبود، زیرا همهی ناقوسها برای اعلام نیمروز به سخن آمدهاند این زمستان نبود، چراکه بر تنم…
چند روز پیش در حال گشت و گذار در اینترنت بودم که با تصویر یک هواپیمای غولپیکر عجیب روبرو شدم. هواپیمایی که شاید دیدن آن بیشتر در فیلمهای علمی-تخیلی قابل…