سفری به درون/ بخش نهم/ در دنیای خود تنها بمان
برگ نهم در دنیای خود تنها بمان، آینده را فراموش کن، به گذشته فکر نکن و در حال حاضر زندگی را به چالش بکش. دنیای دیگری برای تو وجود نخواهد…
برگ نهم در دنیای خود تنها بمان، آینده را فراموش کن، به گذشته فکر نکن و در حال حاضر زندگی را به چالش بکش. دنیای دیگری برای تو وجود نخواهد…
برگ هشتم دلتنگم، دلتنگ تو و هر آنچه با تو، به یاد تو و با خاطرات تو در دنیای تاریک و کوچکم روی میدهد. شاید اینجا همان جایی است که زندگی…
دلواپس دستانی هستم که هرگز برای کمک به سویم دراز نشدهاند، دستانی برای کمک به منی که هرگز کسی کمکش نکرده است. نه کسی خواسته و نه کسی توانسته! همواره…
گویا داستان همواره ثابت است، همه چیز تکرار میشود. افراد، حرفها، اتفاقات، زمانها و مکانها متفاوت است اما نتایج همواره یکسان هستند. مهم نیست که چه کسی باشد، چه زمانی…
سایهی سیاهی زنده ولی چو مُرده نای نفس ندارم از زندگی پشیمان جانِ قفس ندارم در کنج هر اتاقی در سایهی سیاهی این منِ مانده تنها در حسرت رهایی راهیِ…
برگ هفتم ناتوان در تغییر آنچه روی میدهد، بیهدف روزگار را سر میکنم و به سوی آیندهای پیش میروم که دیگر در آن امیدی نداشته باشم. شاید ناامیدی دلیلی برای…
حال و روز این ایام من را نه میتوان گفت، نه نوشت، نه سرود و نه حتی تصویر کرد. همه چیز در عمق دنیای درونم روی میدهد. باز هم داستان…
بادهای پاییزی دوباره وزیدن گرفته و غم، بر وجود من مسلط گشته است. نمیدانم چه پیوندی میان وزش بادهای پاییزی و درد کشیدن من هست که هر بار بوی آغاز…
بر گور من نایست گریه نکن من در آن نیستم من نخوابیدهام من در هزاران باد وزان در نرمی ریزش برف در زیبایی بارش باران در رویش دانههای سبز در…
همیشه گشودن دفتری جدید برایم سخت بوده است، آن هم در این کلبهی مجازی که گاه مرهم دردهایم بوده و گاه آتش افروز غمهایم. چه در اینجا از شب مرگ…