فقط خاطره میماند ؛ برگردان غزل شماره ۱ ویلیام شکسپیر
در آرزوی افزونی زیباییهای توام تو ای رز زیبا و نامیرا همه میرند در گذر ایام فقط خاطره میماند بر جا تو اما عاشق چشم رخشانی جهانت را در آتش…
در آرزوی افزونی زیباییهای توام تو ای رز زیبا و نامیرا همه میرند در گذر ایام فقط خاطره میماند بر جا تو اما عاشق چشم رخشانی جهانت را در آتش…
با تو خواهم گفت از پایان قصه قصه روحی روحی که میکوبد پای بر راهی سخت بر تیغ بر کوههایی از یخ در جستجوی کسی که عاشقش باشد در پهنهی…
شعلههایش شادی پیوند دهندهی عشاق واقعی است بی هیچ غشی خالص خالصترین سپیدی هیچ ابری نورش را نخواهد پوشاند هیچ لکهای آن را مخدوش نخواهد کرد اما شرمساری پاداشش را…
آیا باید همه را ترک کنم و به ریسمان عشق چنگ بیندازم کدام راه مرا به مفهوم روح خواهند رساند آنجا که با خیالی راحت با بالهای خوشی پرواز میکنم…
در این راه غریب به کدامین سوی بروم به هر سو راهی به هر سو چاهیست به راست بروم اگر در عشق خواهم سوخت به جلو بروم اگر خطیر خواهد…
در قلبم کبود مرغ زیبایی دارم مشتاق فرار من اما زیرکتر از آنم گاهی شباهنگام آنگاه که همه خوابند رهایش میکنم به او میگویم میدانم هستی پس مباش غمگین و…
برفی آرام برفی آرام خواهد نشست با دستی ظریف و صبور بر شاخسار سرو بیحس و کرخت در آمیخته با مرداب نخواهد گفت از راهی دگر خورشید کارش را خواهد…
بر گور من نایست گریه نکن من در آن نیستم من نخوابیدهام من در هزاران باد وزان در نرمی ریزش برف در زیبایی بارش باران در رویش دانههای سبز در…
آنگاه که مردی خوب به نبرد بر میخیزد شیاطین میگریزند شب ساقط و خورشید غرق میشود آنگاه که مردی خوب به نبرد بر میخیزد دوستی میمیرد و عشق واقعی دروغین…
سایههایی که میبینیم ما را سرخوش خواهند کرد سرخوشی هر سایه تصور ذهن ماست ساختهی خیالات ما از هرچه که میبینیم سرخوشی سایهها محو میشود چقدر زود ندارد سرخوشی جایی…