گزیدهای از اشعار مهستی گنجوی، بانوی رباعیسرای شهیر ایرانی
مهستی (مَهسَتی) گنجوی، شاعر و رباعیسرای شهیر ایرانی است که در سدههای پنجم و ششم قمری در شهر گنجه میزیسته است. اگرچه نام مهستی گنجوی، نسبت به عمق و هنر…
مهستی (مَهسَتی) گنجوی، شاعر و رباعیسرای شهیر ایرانی است که در سدههای پنجم و ششم قمری در شهر گنجه میزیسته است. اگرچه نام مهستی گنجوی، نسبت به عمق و هنر…
گروهی از محققان فرهنگستان علوم اتریش و دانشگاه وین، ادعا کردهاند که میتوانند زمان را در یک سامانهی کوانتمی سریعتر یا کندتر کرده و حتی آن را معکوس کرده و…
امروز، هر وقت که بین یک روز پرمشغله کاری، فرصتی برای تنها ماندن و فکر کردن داشتم، دهها و شاید هم صدها کلمه در ذهنم ردیف میشدند و با خود…
فریاد ماهی فروش: تمیز ندادنی از آوای فاخته صحنهای دیدنی گل داودی پس از تندباد پاییزی نمیبارد باران، هنوز در روز درختکاری [بامبوکاری] کلاه و بارانی این کلبه: حتی آب…
معلق چو برف در آسمان سرخِ تنهایی میبارم خونین و سنگین بغضی در گلوی ابرهای تیرهی قلبم زمین و زمان سپید پوش را سیاه میکنم و به پرواز در میآیم…
روزی خواهد آمد که همهی ما مُردهایم. تک تک ما! زمانی فرا خواهد رسید که هیچ انسانی باقی نمیماند تا به خاطر آورد که تاکنون کسی وجود داشته و یا…
چند ماه پیش و برای نوشتن متنی، مجموعهای از اشعار شعرای مشهور پارسیگوی را جمعآوری کردم. اشعاری که هرگز در آن زمان به نوشتار تبدیل نشدند و به تبع آن،…
مرا با شامگاهان آشنایی بوده که رفته و برگشته بودهام زیرِ باران و گذشته بودهام از دورترین کورسوی شهر نگریسته بودهام به تنهاترین کوچهی شهر بگذشته بودهام از ضربتِ شبگرد…