مبهوت؛ شعر سپید

You are currently viewing مبهوت؛ شعر سپید

یادم از احساس خالی
و جهانم
همه سایه
آنچنان غرق سیاهی
که ز دنیا
شده‌ام تارک و خسته
نه در این روز
فغانی
نه از آن شب
نشانی
همه روز و شب
سکوتُ
ذهن و اندیشه‌ام
مبهوت
ماتم از بازی دنیا
هم سیاهی
هم سپیدی
شاه و سرباز
جمله تسلیم
نه کلامی
نه ندایی
پر هیاهو
کوی تنهایی من
همه روز و شب
سکوتُ
ذهن و اندیشه‌ام
مبهوت
ماه و خورشید
زیرِ سایه
راه فردا
تار و مبهم
یادِ دیروز
بادِ نسیان
خستگی
همراه هر روز
تارک و عزلت نشینم
همه روز و شب
سکوتُ
ذهن و اندیشه‌ام
مبهوت

بیشتر بخوانید:  یک شب صاف؛ برگردان شعری از روبرت والزر شاعر شهیر سوئیسی

شعر سپید مبهوت

اگر شما هم از علاقه‌مندان به اشعار سپید هستید، می‌توانید دسته‌ی شعر سپید ای‌پی‌بلاگ (اینجا) را دنبال کنید. در صورتی هم که شاعر هستید، می‌توانید اشعارتان را با نام خودتان در بخش نوشتار مهمان ای‌پی‌بلاگ منتشر کنید؛ برای این کار از بخش ارتباط با من و یا صفحات من در شبکه‌های اجتماعی مختلف استفاده کنید. اگر هم بخواهید همین حالا کمی شعر بخوانید…

انگیزه‌ای برای نوشتن نیست…

زمستان اینجاست؛ شعر سپید

خاطرات تاریک؛ شعر سپید

قلم خیال؛ شعر سپید

بال‌هایت را بگشا؛ شعر سپید

غایتی که هیچ نیست؛ شعر سپید

داستان نانوشته؛ شعر سپید

خاکِ سیاه؛ شعر سپید

بومِ خیال؛ شعر سپید

دست غروب؛ شعر سپید

تو را در خود می‌یابم؛ شعر سپید

گوشی برای شنیدن؛ شعر سپید

آن لحظه که رفت؛ شعر سپید

کارزارِ روزگار؛ شعر سپید

در انتظار یلدا؛ شعر سپید

باورت نیست؛ شعر سپید

جا مانده در زمان؛ شعر سپید

خزان رفتنی است؛ شعر سپید

شعر سپید؛ بی‌کالبد

+ تصویر: بخشی از نقاشی «بُهت» اثری از اولیشا نقاش معاصر آلمانی.

دیدگاهتان را بنویسید