یادم از احساس خالی
و جهانم
همه سایه
آنچنان غرق سیاهی
که ز دنیا
شدهام تارک و خسته
نه در این روز
فغانی
نه از آن شب
نشانی
همه روز و شب
سکوتُ
ذهن و اندیشهام
مبهوت
ماتم از بازی دنیا
هم سیاهی
هم سپیدی
شاه و سرباز
جمله تسلیم
نه کلامی
نه ندایی
پر هیاهو
کوی تنهایی من
همه روز و شب
سکوتُ
ذهن و اندیشهام
مبهوت
ماه و خورشید
زیرِ سایه
راه فردا
تار و مبهم
یادِ دیروز
بادِ نسیان
خستگی
همراه هر روز
تارک و عزلت نشینم
همه روز و شب
سکوتُ
ذهن و اندیشهام
مبهوت
شعر سپید مبهوت
اگر شما هم از علاقهمندان به اشعار سپید هستید، میتوانید دستهی شعر سپید ایپیبلاگ (اینجا) را دنبال کنید. در صورتی هم که شاعر هستید، میتوانید اشعارتان را با نام خودتان در بخش نوشتار مهمان ایپیبلاگ منتشر کنید؛ برای این کار از بخش ارتباط با من و یا صفحات من در شبکههای اجتماعی مختلف استفاده کنید. اگر هم بخواهید همین حالا کمی شعر بخوانید…
تو را در خود مییابم؛ شعر سپید
+ تصویر: بخشی از نقاشی «بُهت» اثری از اولیشا نقاش معاصر آلمانی.